در راستای ایجاد بستری نو در وبلاگ پس از "رابرت دنيرو،روح سركش سينما"و " آنجلینا جولی؛رازهای ناگفته زندگی" اين بار سرغ يكي از ده چهره برتر تاريخ سينما رفتم:اينگريد برگمن،دختري كه خودش بود.

اينگريد برگمن Ingrid Bergman (معصوميت از دست رفته هاليوود)

اينگريد برگمن ، يكي از جاودانه ترين چهره هاي هميشه تاريخ سينماست.بازيگري كه بيشترين تحسين ها و در مقاطعي تندترين انتقادات متوجه اش بود و هنوز با گذشت بيش از 20 سال از مرگش ، نام او در فهرست هاي محبوب ترين بازيگران تاريخ سينما ، همواره در بالاترين جايگاه است.نوشتن از بازيگري كه هم مورد تحسين منتقدان بود و هم توده تماشاگران تحسينش مي كردند كار دشواري است.بازيگري كه پيوند هنري اش با روبرتو روسوليني در اوج دوران نئورئاليسم به پرسوناژ هنري اوجنبه اي پيشرو مي بخشد و اثاري چون "كازابلانكا"او را به چهره اي محبوب و ابدي در نزد تماشاگران عادي سينما بدل مي سازد.

اينگريد برگمن،در 29 آگوست 1915 در استكهلم سوئد متولد شد و جالب انكه 67 سال بعد درست در روز تولدش درگذشت.برگمن كه از چهره هاي فراموش نشدني دوران طلائي هاليوود در دهه 1940 محسوب مي شود،بعد از پايان دوران رسمي مدرسه،اين دختربچه خجالتي و كمرو تصميم گرفت بازيگر شود.تصميمي كه مسير زندگي اش را به قول خودش كاملا تغيير داد و باعث شد بدنامي و محبوبيت را توامان تجربه كند.اينگريد برگمنIngrid Bergman.در آرمان پاتر http://armanpotter.blogfa.com

برگمن كودكي تلخ و غمباري را تجربه كرده بود و شايد آنگونه كه بزرگي گفته است : "تنها كساني كه كودكي سختي داشته اند به دنياي هنر و سينما علاقه مند مي شوند".مادرش در حالي درگذشت كه اينگريد 2 ساله بود و پدرش هم هنگامي كه او 12 ساله بود براي هميشه با وداع كرد.اينگريد دوران كودكي را نزد يكي از عموهايش سپري كرد كه به او آزادي عمل كافي مي داد تا بتواند به آرزوهاي دور و درازش يعني بازيگر شدن جامه عمل بپوشاند.در سن هيجده سالگي و بعد از اتام دبيرستان ، تصميم برگمن براي بازيگر شدن جدي تر شد.البته او در سال 1933 و هنگامي كه هفده سال بيشتر نداشت در يك نقش بدون عنوان و بسيار كوتاه در فيلم Lands Kampظاهر شد.نقش او در اين فيلم دختري بود كه در يك صف ايستاده بود.اين نقش شايد شروع چندان درخشاني براي دختري كه بعدها مبدل به بزرگترين بازيگر سوئدي تاريخ گرديد،محسوب نشود اما به هر شكل زمينه را براي فعاليت بيشتر او فراهم آورد. سال بعد 1934 اينگريد در تئاتر سلطنتي سوئد ثبت نام كرد اما خيلي زود دريافت كه صحنه تئاتر جاي او نيست و نمي تواند روياهاي او را محقق كند.

فيلم بعدي كه از او به نمايش آمد يك فيلم سوئدي ديگر بود Munkbro Greven(1935) نام داشت و براي اولين بار اينگريد نقشي ديالوگ دار را ايفا مي كرد.جالب تر اينكه كاراكتري كه او در اين فيلم ايفا مي كرد السا ادلوند نام داشت كه به لحاظ اسم شباهت فراواني به السا لوند(Lisa Lund) شخصيت معروف فيلم كازابلانكا ، نقشي كه برگمن به خاطرآن جاودانه شد،داشت.

دست تقدير مي خواست كه اينگريد جوان را به هاليود يعني بزرگترين مركز فيلم سازي جهان كه آن سالها دوران اوج خود را تجربه مي كرد،بكشاند.ماجراي ورود به هاليوود داستاني شنيدني دارد.يك زوج سوئدي ساكن در نيويورك يكي از فيلم هاي او را كه در سوئد بازي كرده بود به پسر جوانشان كه مسئول آسانسور بود،اهدا كردند و از قضا اين پسر در آپارتماني كار مي كرد كه ديويد سلزنيك غول سينمايي آن روزها كه نفوذ فراواني در هاليود داشت زندگي مي كرد.به اين شكل بود كه سلزنيك يكي از كارهاي برگمن را ديد و نماينده اي از كمپاني مترو گلدن را به سوئد فرستاد تا هم قرارداد ساخت نسخه هاليوودي فيلم "اينترمزو" را امضا كند و هم اينگريد برگمن را به هاليوود بياورد.

برگمن در بازسازي فيلم اينترمزو در كنار لزلي هاوارد درخشيد و خيلي سريع براي خود در هاليوود در هاليود جايگاه قابل اعتنايي كسب كرد.اين فيلم در سال 1939 نمايش داده شد و به فروشي خيره كننده دست يافت.دهه 40،دهه برگمن بود.توده هاي مردم به سرعت به او وابسته9 شدند و عميقا تحسينش كردند.داستان هاي زيادي درباره ميزان علاقه توده مردم به اينگريد برگمن نقل مي شود كه البته بعضي از آنها بيشتر به افسانه شباهت دارد،اما واقعيت اين است كه هيچ بازيگر زني نتوانست در دهه 40 محبوبيت برگمن را تحت تاثير قرار دهد.برگمن در سوئد قرارداد بازيگري داشت به همين خاطر بعد از بازي در فيلم سلزنيك مجددا به زادگاهش بازگشت و دو فيلم ديگر بازي كرد.او سپس به امريكا رفت و در سه فيلم حضور يافت كه همه با موفقيت روبرو شد.

اولين فيلم از اين مجموعه ، فيلم ابدي و فراموش نشدي "كازابلانكا"است.كه در آن اينگريد برگمن در كنار همفري بوگارت فوق ستاره آن زمان ظاهر شد و خود به ستاره اي تمام عيار مبدل گشت.بوگارت كه سال قبل در نقش سام اسپيد در فيلم شاهين مالت درخشيده بود در نقش ريك بلين صاحب يك كافه معروف در شهر كازابلانكاي مراكش مجددا حضوري خيره كننده داشت.اما مگر مي شود كازابلانكا را بدون حضور اينگريد برگمن تصور كرد.اين فيلم مايكل كورتيس در ابتدا قرار بود با حضور رونالد ريگان و آن شريدان در نقش هاي اصلي ساخته شود و اكنون سينما از اين كه زوج بوگارت و برگمن جايگزين ريگان و شريدان شدند،احساس شعف مي كند.

اينگريد برگمنIngrid Bergman.در آرمان پاترhttp://armanpotter.blogfa.com

بعد از نمايش فيلم در سال 1943 برگمن به محبوبيتي عجيب دست يافت و مردم و منتقدان بازي او را به گرمي ستودند.او اگرچه در اين فيلم در قله بازيگري خود نيست اما معصوميتي كه در چهره و نگاهش موج مي زند تا ابد نقش اليسا لوند را در خاطره سينما دوستان ابدي مي كند.البته در همان ايام ساخته شدن فيلم شايعات فراواني درباره بوگارت و برگمن منتشر شد.از جمله مايو متو همسر همفري بوگارت بسيار نگارن زندگي مشترك خود بود.او هر روز بر سر صحنه فيلمبرداري مي آمد و چشم از شوهرش بر نمي داشت.همين موضوع هم از يك طرف باعث برهم ريختگي بوگارت مي شد و هم بهانه دست شايعه سازان ميداد.به هر شكل "كازابلانكا" مبدل به يكي از شاخص ترين فيلم هاي رومانيك هاليوود گرديد.جالب اينكه برگمن بخاطر بازي در اين فيلم اسكار نگرفت.برگمن در ادامه با هوشياري يك بازيگر بزرگ حرفه اي عمل كرد.فيلم بعديش "زنگ ها به خاطرچه كسي به صدا درمي آيد؟"كه براساس شاهكاري از ارنست همينگوي ساخته شد،موفقيت او را تداوم بخشيد.برگمن كه خود از طرفداران شديد همينگوي بود به اين نويسنده بزرگ علاقه اي عجيب داشت و او را "پدر" صدا مي زدو ارنست همينگوي خوش مشرب دوست داشتني هم برگمن را "دختر"خود مي دانست.روزي همينگوي كه در جريان ساخت فيلم "زنگ ها...؟"دخالت داشت به برگمن گفت:"براي بازي در اين نقش بايد موهايت را كوتاه كني"اينگريد هم با صداي بلند و هيجان زده گفت:"البته اين كار را خواهم كرد.براي اين نقش حاضرم سرم را هم قطع كنند."او براي بازي در اين نقش نامزد دريافت اسكار شد.

فيلم ديگرش كه در سال 1944 ساخته شد"چراغ گاز"Gas Light نامن داشت و بالاخره با اين فيلم و به خاطر بازي در نقش پائولا آلكوئيست،زني كه شوهرش مي كوشد او را ديوانه كند مجسمه اسكار را به خانه برد.

همان طور كه گفتيم؛دهه 40 بي شك دهه اوج هاليوود با حضور برگمن بود.تقريبا تمام نقشهاي خوب و پخته را به او پيشنهاد مي كردند و او هم بهترين ها را برمي گزيد.در سال 1945 در دو فيلم بازي كرد كه بسيار با استقبال روبرو شدند.طلسمSpell Bound و زنگهاي سنت مري،كماكان به موفقيت برگمن تداوم بخشيد و برگمن به خاطر بازي در نقش خواهر بنديكت براي سومين بار نامزد اسكار شد.به نظر مي رسيد بازي او آنقدر قوي است كه بايد هرسال او را نامزد اسكار كرد و اين جايزه را به او داد.بد نيست بدانيد اينگريد برگمن پرافتخارترين بازيگر زن هاليوود در مراسم اسكار البته بعد از كاترين هپورن است.

اينگريد سال1947 در هيچ فيلمي ظاهر نشد و همه علاقه مندانش را در انتظار گذاشتو سپس با فيلم"ژاندارك"براي چهارمين بار نامزد اسكار شد.در سال1949 برگمن كه مي خواست جنبه هنري بازيگري خود را تقويت كند به ايتاليا رفت تا با روبرتو روسليني چهره شاخص نئورئاليسم(جنبش سينمائي مبتني بر رئاليسم در ادبيات)همكاري كند.فيلم استرومبوليStromboli1949 اولين تجربه مشترك روسليني و برگمن با واكنشهاي متفاوتي روبرو شد.بازي برگمن در نقش كارين،دختري اهل ليتواني كه به يك اردوگاه پناهندگي جنگي در ايتاليا پناه مي برد و با ماهيگيري اهل همان جزيره آشنا و با وي ازدواج مي كند،از جانب برخي منتقدان ستوده و از جانب گروهي ديگر انكار شد.برخي از منتقدان مجلات امريكايي كه تحت تاثير استوديوهاي هاليوودي بودند و نمي خواستند موفقيت برگمن را در خارج ازهاليوود شاهد باشند به تخريب او اقدام كردند.اما برگمن ثابت كرده بود كه بازيگري ضد سيستمي است و نمي خواهد ملعبه دست فيلم سازان هاليوودي باشد.شايد به مانند كارين كه در جزيره دور افتاده و خشن استرومبولي مجبور مي شود از كوه آتشفشان معروف آن بالا برود،برگمن هم سفري سخت و دشوار را براي گذر از قراردادهاي مرسوم هاليوود آغاز كرده بود.

داستانهاي فراواني درباره او و روسليني در مطبوعات به چاپ رسيد و شايعات فراواني در مورد انها به گوش مي رسيد.شايد همين فضا باعث شد كه برگمن از همسرش دكتر پيتر لينداستورم جدا شود و به ايتاليا برود و با روسليني ازدواج كند.او از ازدواج اولش صاحب دختري به نام پيا(Pia)بود.پيا بعدها همچون مادرش پا به عرصه بازيگري نهاد و با نام پيا لينداستورم در تلويزيون و سينما حضور يافت.در سال 1952 برگمن از روسليني صاحب دوقلوهايي به نام ايزوتا و ايزابل گرديد.او البته قبل از تولد دوقلوها از روسليني صاحب پسري هم شده بود.اما بعد از تولد دوقلوها بود كه برگمن را به عنوان زني خانه دار و مادري تمام عيار به حساب اوردند.همان طور كه گفتيم ماجراي جدايي برگمن از شوهر اولش و شايعاتي كه در اينباره ساختند،موجب شد محبوبيت او به شدت كاهش پيدا كند و خيلي ها از او متنفر شوند.او حتي به مدت 7 سال از هاليوود تبعيد شد و انواع و اقسام بي مهري ها را درحقش روا داشتند.منتقدي در ان سالها نوشت:"چه طور اين حرفها را درباره او مي نويسند،هركس كه يكبار اينگريد را ديده باشد مي داند كه او چنين انساني نيست.آنها داستانهايي را مي نويسند كه دوست دارند نوشته شود.در هاليود يك شبه همه چيز تغيير مي كند و انها كه تا ديروز با تو بوده اند بر عليه تو خواهند بود."اينگريد برگمنIngrid Bergman در آرمان پاترhttp://armanpotter.blogfa.com

برگمن كاكان به بازي در فيلمهاي ايتاليايي ادامه مي داد.اما فيلمهايش در آمريكا تحريم مي شدند و گروههاي بسياري به او حمله مي كردند و شخصيتش را تخريب مي نمودند.او همانطور كه خودش گفته است يك شبه از يك قديسه ستودني به عفريتي تنفر برانگيز مبدل گشت و اين همه تاوان تصميم هايي بود كه مي گرفت.استوديوهاي هاليوودي كه گمان مي كردند بايد با برگمن مبارزه كنند و او را به فلاكت بكشانند تا ديگر بازيگران حساب كار خود را بكنند در كم لطفي به او هرچه توانستند انجام دادند.شايد هيچ بازيگري در طول تاريخ سينما تا اين حد مورد هجمه استوديوها و منتقدان اجير شده انها قرار نگرفته باشد.برگمن كه دريافته بود با بازي در فيلمهاي روسليني ديگر نخواهد توانست موفقيتهاي پيشين را تكرار كند در سال 1956 به هاليوود بازگشت و در نقش اصلي فيلم"آناستازيا"ظاهر گشت.اين فيلم كه در انگلستان فيلم برداري شده بود دومين جايزه اسكار را نصيب اينگريد كرد.روسليني درآن سالها هيچ توجهي به خانواده اش نمي كرد و بر اساس كتاب "زندگي من"My Story بيوگرافي شخصي برگمن كه در سال 1979 اندكي قبل از مرگش به چاپ رسيد او تمام تلاشش را براي حفظ زندگي مستركش انجام داد ولي به هر شكل اين دو در سال 1957 از هم جدا شدند.

اينگريد در دهه  60 و 70 همچنان به بازي در اروپا و امريكا ادامه دادو فيلمهايي چون "24 ساعت از زندگي يك زن"1961 و "قتل در قطار سري السير شرق"1974 از شاخص ترين اثار او در اين دو دهه هستند.كه فيلم دوم،آخرين اسكار را نصيب وي كرد.برگمن بعد از جدايي از روسليني خسته و سرخورده بود و اگرچه بعد از طلاق از پدر نئورناليسم ايتاليايي،با مردي بنام لارس اشميت كه از فعالان عرصه تئاتر و از خانواده سوئدي مرفهي بود ازدواج كرد اما ديگر هيچگاه به سالهاي پربار دهه 40 و حتي 50 بازنگشت.

اينگريد ا بازي در فيلم"سونات پاييزي" ساخته اينگمار برگمن كارگردان هموطن خودش در سال1978 براي آخرين بار نامزد دريافت اسكار شد."سونات پاييزي"فيلمي سرد و بسيار تاثير گذار از دو سوئدي فراموش نشدني سينما يعني اينگمار برگمن و اينگريد برگمن است و كه وداع غم انگيز اينگريد از پرده نقره اي هم محسوب مي شود.اينگريد بعد از "سونات پائيزي"در چند مجموعه تلويزيوني ظاهر شد كه بعضي از انان با استقبال فراوان نيز روبرو شد و جوايزي را نصيبش ساختند.در اواخر دهه 70 اولين نشانه هاي سرطان در وجود اينگريد مشاهده گرديد و او تحت درمانهاي سخت و دردناك قرار گرفت.آخرين حضور برگمن در سريالي بنام"زني بنام گلدا"1982 بود كه همزمان با مرگش به نمايش درآمد.

برگمن سرانجام در 29 آگوست 1982 يعني در سالروز تولدش و در سن 67 سالگي از بيماري سرطان درگذشت.در ان روز چند نفر از دوستانش جشن تولد كوچكي برايش گرفتند و اينگريد كه بسيار بيمار بود و نشانه هاي مرگ در چهره اش هويدا بود،براي اخرين بار لبخند به لب آورد.چند ساعت بعد از اتمام جشن تولد 67 سالگي،اينگريد تسليم مرگ شد و تاريخ سينما يكي از ده چهره برجسته عالم بازيگري را از دست داد.تشييع جنازه اش در ميان اندوه فراوان علاقه مندان سينما انجام شد.پيكرش را سوزاندند و خاكسترش را در درياي نزديك شهر زادگاهش در سوئد پراكندند،اما داستان اينگريد بي شك هيچگاه پايان نخواهد يافت.همفري بوگارت در آخرين جمله اش خطاب به برگمن در فيلم "كازابلانكا"مي گويد:"گريه نكن،يك نفر داره نگاهت مي كنه بچه"و در طول تاريخ سينما علاقه مندان بيشماري بازي او را تماشا كرده و خواهند كرد.آنطور كه رابين وود منتقد معروف سينما در مقاله اي درباره برگمن نوشته است:"نمي شود در يك جمله،يك مقاله،يك كتاب،و حتي يك دايره المعارف اينگريد برگمن را تعريف كرد.او روح جاودانه هاليوود و تجسم تمام نيكي هاي آن است."

كوتاه درباره اينگريد برگمن:

- اينگريد حدود 178 سانتي متر و بازيگري بلند قامت بود و بسياري از بازيگران مرد روبرو او از او كوتاه قدتر بودند.به عنوان مثال هنگام بازي در كازابلانكا بوگارت مجبور بود كفشهاي پاشنه بلند به پا كند و از طرف ديگر برگمن بايد كفشهايش را در اورد تا اين زوج هنري با هم همقد شوند.

- او مادر زن سابق مارتين اسكورسيزي بود.

- به نوعي از گل رز علاقه مند بود كه بعد از مرگش اين گل رز را بياد او نامگذاري كردند و اكنون گل رز اينگريد برگمن با اين نام در سراسر جهان شناخته مي شود.

- به زبان هاي انگليسي،سوئدي،فرانسه،آلماني و ايتاليايي مسلط بود.

- از جانب انستيتو فيلم آمريكا به عنوان چهارمين بازيگر اسطوره اي زن در كل تاريخ سينما معرفي گرديد.

-سوئدي ها بسياغر به او افتخار مي كنند.در سوئد ميداني بنام "ميدان اينگريد برگمن"وجود دارد كه در ان مجسمه او راقرار داده اند.مجسمه اينگردي از فراز آبي كه در اطراف ان قرار دارد به خانه دوران كودكي خويش مي نگرد.خاكستر او را در درياي نزديك اين محل پراكندند.

- هاوارد هاگس از چهره هاي صنعتي و ثروتمند آن روزها(همان هاوارد فيلم هوانورد)،يكبار بليط تمام پروازهاي نيويورك به لس آنجلس را پيش خريد كرد تا برگمن را مجبور كند به او افتخار بدهد با هواپيماي شخصي او سفر كند !

- ماجراي عاطفي ايجاد شده بين او و يك عكاس بنام رابرت كاپا دست مايه هيچكاك براي ساخت فيلم"پنجره عقبي"شد.او از دوستان بسيار نزديك هيچكاك بود.

نوعي ماشين فراري با مدل 35 MMI بطور ويژه براي او طراحي شد.

- در آخرين ملاقاتش با آلفرد هيچكاك،پدر سينماي دلهره كه مي دانست به زودي خواهد مرد به گريه افتاد و از مرگ قريب الوقوع خويش هراس داشت.اينگريد كه خودش هم به بيماري سرطان مبتلا بود به هيچكاك دلداري داد و گفت:"البته كه تو روزي خواهي مرد،هيچ! همه ما خواهيم مرد."آنطور كه برگمن گفته است اين حرف باعث آرامش هيچكاك شد.اين وداع هيچكاك و برگمن بود.هيچكاك در سال 1980 در گذشت درحالي كه اينگريد دوسال بعد تسليم سرطان شد.

- او هشت بار نامزد دريافت اسكار بهترين بازگر زن شد كه 3 بار ان را به خانه برد و 5 بار هم اين جايزه به او نرسيد.

برگمن به روايت برگمن:

  •       من از قديسي تا بدنامي و مجددا تا قديس گذر كرده ام.همه اينها فقط در يك زندگي.
  •       هيچگاه به دنبال موفقيت نبوده ام تا به پول شهرت دست يابم.استعداد و علاقه است كه در موفقيت دخيل است.
  •       از انچه انجام داده ام پشيمان نيستم.از انچه انجام نداده ام پشيمانم.
  •       خوشبختي سلامت جسم و حافظه بد است.
  •      خودتان باشيد ، دنيا اصيل ها را دوست دارد.
  •         بازيگري بهترين دارو در تمام دنياست.ما بازيگران انسانهاي خوشبختي هستيم.
  •         من فيلمهاي زيادي بازي كرده ام.اما همه وقتي مي خواهند صحبت كنند از فيلم من و بوگارت (كازابلانكا)سخن مي گويند.
  • من در تنهايي بزرگ شدم.از خودم مراقبت كردم،زندگي ام را خودم تامين كردم و تا رسيدن به 18 سالگي مستقل شدم.

منبع : آرمان پاتر

اينگريد برگمنIngrid Bergman در آرمان پاترhttp://armanpotter.blogfa.comاينگريد برگمنIngrid Bergman در آرمان پاترhttp://armanpotter.blogfa.comاينگريد برگمنIngrid Bergman در آرمان پاترhttp://armanpotter.blogfa.com

 

اينگريد برگمنIngrid Bergman در آرمان پاترhttp://armanpotter.blogfa.com اينگريد برگمنIngrid Bergman در آرمان پاترhttp://armanpotter.blogfa.com اينگريد برگمنIngrid Bergman در آرمان پاترhttp://armanpotter.blogfa.com اينگريد برگمنIngrid Bergman در آرمان پاترhttp://armanpotter.blogfa.com
Ingrid Bergman Ingrid Bergman اينگريد برگمنIngrid Bergman در آرمان پاترhttp://armanpotter.blogfa.com اينگريد برگمنIngrid Bergman در آرمان پاترhttp://armanpotter.blogfa.com
اينگريد برگمنIngrid Bergman در آرمان پاترhttp://armanpotter.blogfa.com اينگريد برگمنIngrid Bergman در آرمان پاترhttp://armanpotter.blogfa.com اينگريد برگمنIngrid Bergman در آرمان پاترhttp://armanpotter.blogfa.com اينگريد برگمنIngrid Bergman در آرمان پاترhttp://armanpotter.blogfa.com
اينگريد برگمنIngrid Bergman در آرمان پاترhttp://armanpotter.blogfa.com Ingrid Bergman Ingrid Bergman Ingrid Bergman
اينگريد برگمنIngrid Bergman در آرمان پاترhttp://armanpotter.blogfa.com اينگريد برگمنIngrid Bergman در آرمان پاترhttp://armanpotter.blogfa.com اينگريد برگمنIngrid Bergman در آرمان پاترhttp://armanpotter.blogfa.com اينگريد برگمنIngrid Bergman در آرمان پاترhttp://armanpotter.blogfa.com
اينگريد برگمنIngrid Bergman در آرمان پاترhttp://armanpotter.blogfa.com اينگريد برگمنIngrid Bergman در آرمان پاترhttp://armanpotter.blogfa.com اينگريد برگمنIngrid Bergman در آرمان پاترhttp://armanpotter.blogfa.com Ingrid Bergman
Ingrid Bergman اينگريد برگمنIngrid Bergman در آرمان پاترhttp://armanpotter.blogfa.com اينگريد برگمنIngrid Bergman در آرمان پاترhttp://armanpotter.blogfa.com  

 
Screen Savers
منبع : آرمان پاتر