دست و پازدن میان هویت و واقعیت ; گفتگو با ناتالي پورتمن
|
کول هادن: الان که شما این گفتوگو را میخوانید "ناتالی پورتمن" بهعنوان بهترین بازیگر زن اسکار 2011 برای بازی در فیلم "قوی سیاه" گوی سبقت را از همتایان خودش ربوده. " پورتمن" در این اواخر بازیگر پرکاری شده است. در یک تعداد پروژههای فیلمی که آتیهی درخشانی را نزدیک به ستاره شدن برای "ناتالی" در برداشتند ایفای نقش کرده. فیلم اکشن "گاو" و کمدی قرون وسطایی "یورهاینس" از این دسته است. او میخواهد روی پردهی نقرهای سینما بدرخشد و در فیلم هیجانانگیز روانشناختی و کمتر تجاری "قوی سیاه" ظاهر میشود. با کارگردانی "دارن آرنوفسکی"، بازی "پورتمن" در "قوی سیاه" وسواسگونه است، یک بالرین بیش از حد بلندپرواز، تنها ستاره انتخاب شده در برداشت جدیدی از "دریاچهی قو". در واقع نقش، یک هویت دو گانه است: قوی سفید دوست داشتنی و قوی سیاه تاریک و پلید. شخصیت "پورتمن" با ورزیدگی میان دو کاراکتر شکل میگیرد، با دست و پا زدن میان هویت و واقعیت. این زیباست، تمثیل باشکوهی است برای کشمکش هنری که ، بله، آواها خیلی روشنفکرانه است. اما، به من اعتماد کن، شاید شما از نام فیلم انتظار یک "بالهی دلهرهآور" داشته باشید. من شنبه اخیر با "پورتمن" گفتوگویی داشتم و چند سؤال راجع به ساخت فیلم و درآوردن شخصیت فیلم از او پرسیدم که تقدیمتان میکنم. این شما و این هم "ناتالی پورتمن"! |
![]() |
|
ناتالی! این باید یک نقش رؤیایی برای تو باشد. نقشی که هر روز تکرار نمیشود، این نقش بهعنوان یک ثروت برای بازی یک بازیگر است در واقع مجوزی برای رسیدن به اوج. این طور نیست؟ ناتالی پورتمن: خوب من زمانی که بچه بودم تا 12 سالگی رقص باله کار میکردم. و گمان کنم همیشه تقریبا باله برایم خیلی شاعرانه و ایدهآل بوده، همانطور که برای بسیاری دختران جوان بهعنوان زیباترین هنر بوده. واقعا با چند کلمه نمیشود آنرا بیان کرد. من همیشه دوست داشتم در فیلمی بازی کنم که مربوط به رقص باله باشد. پس وقتی "دارن" آنرا به من پیشنهاد کرد برایم باور نکردنی بود چون علاوه بر اینکه به دنیای رقص باله مربوط میشد، یک شخصیت واقعا پیچیده هم داشت ، دو شخصیت در یک شخصیت و این واقعا یک فرصت استثنایی بود، و مخصوصا با "دارن" که کارگردانی است که هر چیزی را که من قرار است انجام دهم به خوبی هدایت میکند و این برام هیجانانگیز بود. حالا این یک فیلم راجع به استحاله و دگرگونی است، که با استفاده از رقص باله "دریاچهی قو" نشان داده شده. گذشته از این نیاز دارد که تو برای رسیدن به استحالهی جسمی خودت، بخشی از بدنت را آماده کنی. در موردش بگو اینکه تو چهطور بهش رسیدی یا به چیزی شبیه این؟ خوب این یک مبارزه و چالش بزرگ بود و من واقعا حامیان شگفتانگیزی داشتم. منظورم همهی معلمان و مربیان و طراح رقصاند، بدیهی است که ، اول و مهمتر از همه کارگردان بود با پشتکارش در طول راه و تلاشاش برای شکلدهی نقش. اما من با معلم بالهام - مری هلن باورز - یک سال پیش از شروع فیلم رقص را آغاز کردم و او به طور اساسی با من کار میکرد، در ابتدا دو ساعت در روز به مدت شش ماه تمرینات انجام میشد که در واقع من آمادگیام را بهدست بیاورم و آسیبی بهم نرسد بعد از آن، شش ماه بعد را پنج ساعت در روز کار میکردیم که در این مدت شنا هم به برنامه اضافه شد من یک مایل در روز را باید شنا میکردم ، و پس از آن سه ساعت در روز در کلاس رقص باله حضور داشتم. بنابراین دو ماه قبل از فیلم، طراحی رقص شروع شد با زمانی هشت ساعته در هر روز و هماهنگی و نظم و انضباط همهی اجزای بدنم که به بخش عاطفی شخصیت واقعا کمک کرد. چون تو در این شخصیت نیاز به سبک زندگی رهبانی داری مثل سخت کارکردن که زندگی یک رقصندهی باله است. تو نوشیدنی نمیخوری. با دوستانت بیرون نمیروی. غذای زیادی نباید بخوری. دائما بدنت را در معرض درد شدیدی قرار میدهی و تو واقعا خود -شلاقزنی یک رقصندهی باله را درک میکنی. در حال حاضر زمزمهها میگوید که تو اسکار را میبری. نظرت چیه؟ بهترین امیدواری که در زمان ساخت فیلم تو میتوانی داشته باشی همین است. و مردم به درستی و از روی عقل و منطق واکنش نشان میدهند و این واقعیت است که مخاطبانی از راههای دور میآیند و بهواسطهی دیدن این فیلمی که بهطور فوقالعادهای تملقآمیز است هم سرگرم میشوند و هم تهییج میشوند. بنابراین این اتفاق و افتخار بزرگی است. حالا بریم سر وقت کفشها. راجع به پوشیدن کفشهای پوئینت (کفش مخصوص باله. م) در "قوی سیاه" بگو. کفشهای پوئینت یک دستگاه شکنجه است. منظورم این است که بالرینها بهش عادت دارند ولی برای من یک تجربهی جدید بود و موقع پوشیدن آنها یک احساس بسیار قرون وسطایی داشتم. CH: There's already Oscar buzz aplenty around your performance.طراحی رقص در فیلم کاملا بدیع و عالی است. اینطور که من فهمیدم تو همهی حرکات را خودت انجام میدادی. خوب! طراحی رقصها برای موسیقی قوی سفید و قوی سیاه کاملا متفاوت بود. من یک مربی شگفتانگیز داشتم: "جورجینا پارکینسون"، کسی که متأسفانه دو هفته قبل از کلید زدن فیلم درگذشت. او تقریبا عالیترین مربی برای "دریاچه قو" و قوی سفید و سیاه بود، بهطور خاص با من کار میکرد و همه چیز را با دقت کنترل میکرد؛ از حرکات نوک انگشتان پا تا تمام حرکاتی که چشمهای شما را بهعنوا ن کسی که تماشا میکنید هدایت و کنترل میکنند و حرکات کوچک و ریزی که تو میتوانی تفاوت بین دو شخصیت را با این حرکات احسا س کنی و ببینی. تو در دانشگاه "هاروارد" روانشناسی خواندی. این چهقدر به تو کمک کرد که شخصیت "نینا" را اینقدر درونی کنی. خوب! در حقیقت این یک مورد از چیزهایی بود که من در دانشگاه یاد گرفتم و تا اندازهای در شخصیتی که بسیار بسیار نادر بود کاربردی کردم. یک شخصیت با رفتار کاملا وسواسی اجباری. خاراندن و خراشیدن، کم اشتهایی بهطور آشکار. کم اشتهایی و بیاشتهایی، اشکالی از وسواساند که بالرین مثل یک آیین مذهبی خودش را مجبور به انجام آن میکند: کاغذ پیچ کردن کفشها و ساختن کفشهای جدید برای هر اجرا. این مراحل باید رعایت بشود. این شبیه یک عمل مذهبی است. تقریبا شبیه قرار دادن تفیلین (پیشانیبند و بازوبند، یک جور طلسم. به معنی نگهبان و محافظ در زبان عبری. م) یهودیان روی بدنشان یا کاتولیکها با دانههای تسبیحشان است و بعد بالرینها شخصیت خداگونه را در کارگردانشان میبینند. واقعا شبیه یک عبادت است، این واقعا فداکارانه است و وابسته به تشریفاتی خاص، هنر روحانیای که تو هم میتوانی بهعنوان یک بازیگر شرح بدهی، چرا که، زمانی که تو در یک فیلم بازی میکنی، در این مسیر تسلیم کارگردانت میشوی. کارگردان تو همهچیز توست و تو خودت را وقف او میکنی، و تو میخواهی به خلق خیال و چشمانداز او کمک کنی. پس از آن همه، من فکر میکنم باله هم به تشخیص حرفهای من نوعی وسواس اجبار مذهبی است. خوب، با توجه با اینکه شخصیت فیلم، یک شخصیت وسواسی اجباری است تو بهعنوان یک بازیگر چهطور توانستی خودت را از آن بیرون بکشی؟ چه چیزی تو را از این مارپیچی حرکت کردن محافظت میکند؟ خوب خارج شدن از شخصیت، به محض اینکه من یک صحنه را تمام کردم به خودم برگشتم و به محض پایان فیلمبرداری من دوباره خودم میشوم. من هیچ وقت دوست نداشتم در شخصیت فیلم باقی بمانم واضح است که این یک نوع نظم و انضباط است و ما در واقع از تجربیات گذشتهمان فیلمبرداری میکنیم. منبع : آگاه فیلم |
.
.
.
.
.
.
|







سینما،ادبیات،دانلود،شعر نو